شو لباس و بدحجابی در جشن پارک آزادگان بدون حضور ناجا برگزار شد+تصاویر
طي ۲۰ روز گذشته جشنواره اي موسوم به شعبانيه(قنوت انتظار) درپارك بزرگ آزاداگان در جنوب شرقي شهر تهران درحال برگزاري است كه تبليغات وسيع رسانه اي از طريق راديو و تلويزيون و آگهي هاي شهري براي حضور مردم در آن صورت پذيرفته است نهادهاي متولي اين جشن در تبليغات وسيع خود مدعي هستند همزمان با عيد مبارك مبعث، اين جشنواره بزرگ باشعار«انتظار، معنويت، نشاط، سلامت و ورزش»به مدت يک ماه دربوستان آزدگان تهران وبا هدف احياي تفريحات ورزشي، پيشگيري از ناهنجاريها، ساختن هنجارهاي اجتماعي و رفتارسازي در مقوله ورزش همگاني و ايجاد نشاط و پويايي در جامعه، در محل بوستان آزادگان تهران برپا شده است! "
آقامير رئيس سازمان ورزش شهرداري پايتخت برگزاري اين جشنواره در سال جهاد اقتصادي را لبيکي عملي به پيام ولايت خواند و گفت : "در سالي که مقام معظم رهبري از آن به عنوان جهاد اقتصادي نام بردند با انجام کاري جهادي در فرصتي ۱۵ روزه، به اين پيام، لبيکي عملي گفتيم و در راستاي خدمت رساني به شهروندان تهراني گام برداشتيم(!)”
اما گزارشي از سوي هفته نامه يالثارت درمورد اين جشن منتشر شده است كه بسيار قابل تامل و تاسف است:

يکي از مخاطبيني که با دفتر نشريه تماس گرفته بود خود را سرهنگ نيروي انتظامي و جمعي يگانهايي معرفي ميکرد که در محل مورد نظر براي حفاظت مستقر هستند. وي نيزضمن ارائه توضيح شفاهي در مورد موضوع گزارش اين صفحه، اصرار داشت براي باور آنچه ميگويد به محل مورد نظر عزيمت کنيم.
البته مکاني که اين اشخاص از آن ياد ميکردند جاي عجيب و غريبي نبود. آدرس آن نيز بسيار مشخص و سرراست بود! : "انتهاي بزرگراه آزادگان، پارک آزادگان، جشنواره بزرگ شعبانيه. "
بعد از اين توضيح کوتاه به احتمال زياد بخش اعظمي از خوانندگان محترم اين گزارش، که از نعمت راديو و تلويزيون بهره مند هستند، متوجه شده اند که موضوع گزارش يالثارت برنامه اي است که هر شب به طور زنده از نهم تيرماه سال جاري از ساعات ۹ الي ۱۲ نيمه شب از شبکههاي سيما پخش ميشود و البته تهرانيها ميدانند از هر فرصت و امكاني هم براي تبليغات به منظور فراخوان شهروندان به اين برنامه استفاده ميشود.
ترافيک سنگين، ازدحام فراوان
به هر حال خبرنگار يالثارات براساس وظيفه شرعي، و رسالت رسانه اي، خود را موظف دانست به صداي اعتراض اين شهروندان مقيد پاسخ گفته و به نيت خير آنان احترام گذاشته و بعد از اقامه نماز مغرب و عشاي شب جمعه ۲۴ تير ماه براي بررسي صحت ادعاهاي مطرح شده به محل ياد شده عزيمت کند.
مع الاسف ساعت ۹ و سي دقيقه از محل پل فداييان اسلام رد شده و اندکي بعد با ترافيک سنگين پيش رو مواجه شديم که اولين نشانههاي ازدحام و استقبال عمومي از اين برنامه بود؛ ترافيکي به درازاي چند کيلومتر تا درب ورودي پارک آزادگان!
اولين نشانههاي صحت گزارش مردمي
بالاخره پس از مشقت فراوان موفق به ورود به پارک شديم و از روي علائم و نشانههاي نصب شده به سوي محل برگزاري جشن حرکت کرديم.
طول مسير پر بود از خانوادههايي که ضمن حمل تجهيزات به طرف فضاي سبز اطراف، مسير خود را تغيير ميدادند. البته تعداد بسيار زيادي از مردم نيز در گوشه و کنار پارک بدون توجه به جشن شعبانيه مستقر بودند.
باکمي دقت در ميان افراد حاضر به غير ازخانوادهها گروههايي از برخي جوانان نيز به چشم ميخوردند. باکمي تامل در طول مسير حرکت کم کم صحنههايي به چشم ميخورد که ياد آور گزارشهاي شفاهي شهروندان بود.
به فواصل، افرادي با وضعيتي نامناسب مشغول استنشاق دود قليان بودند! برخي زنان نيز، همه افرادحاضر در اطراف را برادران و محارم خود فرض کرده و خود را از تحمل رنج همان روسري ده سانتي نيز خلاص کرده بودند!
کمي آن طرف تر يک غرفه مربوط به حفاظت نيروي انتظامي بود که توجه انسان را به خود جلب ميکرد؛ با اين تصور که احتمالا بايد يکي از شعب ناجا مربوط به طرح ارتقاء امنيت اجتماعي باشد به سمت آن حرکت کرديم تا سروگوشي آب داده باشيم. اما دريغ از يک نفر که محض رضاي خدا آنجا نشسته باشد. از اين وضعيت عکسي تهيه نکردم! دليلش اين بود که نميخواستم به اين زودي جلب توجه کرده و حساسيتبرانگيز شده باشم. راستش را بخواهيد شرايط موجود به طور ناخودآگاه حسي از ناامني را بر انسان تحميل ميکرد.

موسيقي مطرب و هلهله مستانه
همينطور که حرکت به جلو ادامه داشت بر تراکم جمعيت و صحنههاي تاسفبار نيز افزوده ميشد. صداي مبهم موسيقي که از چند صد متر دورتر شنيده ميشد اينک تبديل به صدايي مهيب شده بود که همهمه انبوهي از جيغ و سوت و هلهله نيز آن را همراهي ميکرد. از روي حجم صدا ميشد حدس زد تعداد جمعيت به همان انبوهي است که سيماي جمهوري اسلامي ايران به تصوير ميکشد.
در مسير محل برنامه اصلي يک چادر سرپوشيده وجود داشت که صداهايي مشابه همان صداهاي قبلي از آن شنيده ميشد.
به زحمت در ميان انبوه جمعيت که به شکل مختلط در حال ورود و خروج از يک درب بودند خود را به داخل چادر رسانديم. شخصي با لباس قرمز مشغول آوازهخواني و جمعيت هم مشغول تشويق و بعضا حرکات موزون بودند(!) البته اين وضعيت در حضور تعدادي از برادران حفاظت ناجا انجام ميشد که به زحمت مشغول مديريت جمعيت بودند و به طور قطع وقت و امکان آن را نداشتند که به محتواي برنامه و عکس العمل حضار بپردازند.

کارناوال پينوکيو!
کمي نزديک به محل برگزاري جشن اصلي کارناوالي مشاهده ميشد که بيننده را به ياد کارناوال کارتون پينوکيو ميانداخت. بلند گوهايي بزرگ روي آن نصب شده بود و اشخاصي با پوشيدن لباس عروسک با موزيک تند پخش شده از آن بلند گوها مشغول رقص بودند. البته مجري اين کارناوال از همان بلند گو فرياد ميزد :" ما امشب ميخواهيم اين پارک را بترکانيم! هرکس مايل است دنبال ما راه بيفتد!"
اگر يادتان باشد در کارناوال کارتون پينوکيو هم صاحب آن با همين قبيل کارها بچههارا گول ميزد و بعد از تبديل کردن آنها به " درازگوش" از آنها سوء استفاده ميکرد.
به هرتقدير با اتکا به اين ضرب المثل که مشت نمونه خروار است دستگيرم شد که در محل اصلي برگزاري جشن بايد چه خبر باشد!
کارت خبرنگاري نه؛ فقط نامه شهرداري!
دقايقي بعد پشت دربهاي اصلي محل برگزاري جشن بوديم. جايي که برادران نيروي انتظامي دستهاي خود را براي جلوگيري از ورود جمعيت بيشتر حلقه کرده بودند. کارت خبرنگاري را آماده و به يکي از مامورين نشان دادم. او هم گفت که اين کارت به درد نميخورد و فقط با نامه شهرداري اجازه ورود داده ميشود.
خواهش و تمنا هيچ فايده اي نداشت. ناچار به سمت يکي ديگر از دربها حرکت کردم و به يکي ديگر از مامورين که از شدت فشار جمعيت صورتش سرخ شده بود مراجعه نمودم! او هم مثل همکار ديگرش همين جواب را داد. بالاخره به او گفتم اصلا بيخيال خبرنگاري و نامه! تو که ميداني من خبرنگارم و براي کار آمدهام؛ يک استثنايي قائل شو و بگذار وارد شوم. او هم اجازه داد تا خود را به محوطه اصلي جشن برسانم.
ازدحامي از اختلاط مرد و زن!
انبوهي از جمعيت! شايد ۶۰ الي ۷۰ هزار نفر ميشدند. به قول خودمان جمعيت در بعضي جاها روي سرو کول هم سوار بودند! زن و مرد، دختر و پسر، پير و جوان کيپ تا کيپ روي صندليها نشسته بودند؛ نه جاي نشستن داشتم و نه ايستادن. مجبور بودم در بين ازدحام و در بين باريکه راهي که بين رديفهاي صندليها بود حرکت کنم. اين درحالي بود كه تقريبا همين تعداد از مردم بيرون از محل اصلي برگزاري جشن مستقر بودند.

وضعيت موجود در حالي تمرکز براي رصد آنچه رخ ميداد را برهم ميزد که هرز گاهي مجري برنامه (شهرياري ) نيز با دعوت از جمعيت براي همراهي با اجراي يک خواننده به اين آشفتگي ميافزود. احتمال مشاهده هر صحنه اي وجود داشت! برخي از زنان و دختران از شدت فوران احساسات به رقص درآمده بودند. مردان و پسرهايي هم اطراف آنان بودند که يا همراهيشان ميکردند يا تشويق! البته عده اي هم با ولع تمام مشغول مشاهده اين صحنهها بودند.
آشفتگي در قلب جشن شعبانيه و مشاهده اين صحنهها به کنار! تحمل وضعيت وقتي سخت تر ميشد که عده اي از افراد به دلايل نامعلوم و شايد...جلوي چشم حضار و خانوادهها مکررا به جان هم ميافتادند و نزاع ميکردند.
ناراحتي و عذاب وجدان متدينين
از همه بدتر اختلاط اقشار مختلف دراين آشفته بازار بود. اراذل و دختران و زنان بسيار بدحجاب از يک طرف و خانوادههايي باسرو وضع معقول و موجه از طرف ديگر، زانو به زانوي هم نشسته ومشغول تماشاي اين صحنهها بودند. بيچاره خانواده متديني که با تبليغات صدا و سيما براي شرکت در جشن شعبانيه به اين محل آمده بودند و با اين اوضاع آشفته روبهرو بودند!
عده اي که خود بعضا ايجاد کننده اين رخدادها بودند از آن لذت ميبردند و برخي ديگر از شرايط موجود در رنج وعذاب. بالاخره شرايط سخت موجود و فشار جمعيت کاري کرد که با تهيه چند عکس از صحنههايي که ضمن انتقال حال و هواي موجود در اين جشن کمتر احساسات عمومي را جريحه دار کند با زحمت محل جشن را ترک کنيم.
مجري : "مردم واقعا بايد قدر چنين برنامههايي را بدانند"
در مسير بازگشت که اندکي فشار عصبي کمتر شده بود و تمرکز خود را بهدست آورده بودم، صداي مجري برنامه ( شهرياري ) را ميشنيدم که ديگر مجري برنامه (احمد زاده) را براي خنده حضار به يك باطري تشبيه ميکرد!



به هرحال با سري افکنده و دمق ازآن مشاهدات نزديک نيمه شب خود را به درب ورودي پارک رسانيديم. جايي که مشاهده بنر تبليغاتي اين جشن تاسف شب ۲۴ تير ماه را برايمان تکميل کرد. ذيل بنر نام سازمانهاي حامي و باني اين جشن مفتضح ذکر شده بود:" سازمان بسيج ورزشکاران، شبکه سوم سيما، شبکه تهران، نيروي انتظامي تهران بزرگ، شهرداري منطقه ۱۵، سپاه محمد رسول الله(ص)، سازمان تربيت بدني، بانک شهر، سازمان رسيدگي به امور مساجد(!) "

۱- سيماي جمهوري اسلامي ايران طبق کدام دستورالعمل و براساس کدام شرح وظيفه برنامه اي بيمحتوا و جلف مانند آنچه در اين مدت برگزار شده را تحت عنوان جشن مذهبي شعبانيه به خورد ملت مسلمان شيعه ايران ميدهد؟ آيا پخش موزيکهاي تند و غير شرعي پاسخ به اعتراض مردم متدين پس از نماز جمعه ۱۷ تير ماه در سراسر کشور است که از همه نهادها خواستند تا قانون گسترش عفاف و حجاب را با جديت و تمام وکمال اجرا کنند؟
عملکرد سيماي جمهوري اسلامي ايران در اين چند شب منطبق با کدام يک از بندهاي ۳۱ گانه مربوط به شرح وظيفه اين سازمان است که در قانون گسترش عفاف و حجاب براي آن مشخص شده است؟ آيا سيماي جمهوري اسلامي ايران براساس وظايف دوران انتظار ميخواهد با گزارش اينگونه برنامهها مردم را براي ظهور حجت خدا(عج) آماده کند؟ يا آنکه به ترويج فرهنگ انتظار بپردازد؟ آيا ذکر چند صلوات و سردادن چند شعر درمدح حضرت بقيه الله(عج) در کنار برنامههايي سراسر هجو و اشاعه دهنده منکر و فساد رافع مسئوليت اين دانشگاه بزرگ است؟ کدام يک از مدعوين اين برنامه از هنر پيشه و خواننده و نوازنده و ورزشکار کلامي در جهت گسترش فرهنگ مهدويت خرج کردند؟

شهرداري تهران که بارها به شکل رسانه اي از عدم تامين بودجه براي تکميل پروژه مترو شکايت دارد، با کدام مجوز پول بيت المال را خرج اشاعه منکر و لهو و لعب و ايجاد محيطي امن براي برخي اراذل از خدا بيخبر ميکند؟ تا درسايه برنامههاي بدون نظارت آن سازمان به آرمانهاي انقلاب و خون شهدا دهن کجي عملي شود و فضايي سراسر گناهآ لود و به دور از معنويت ايجاد کنند؟

از كنار اين «مسئولين» كه عاملين اصلي اجراي چنين افتضاحي به اسم جشن شعبانيه و امام زمان هستند بگذريم لازم است، نهادهايي چون بسيج، سپاه محمد رسول الله، و سازمان رسيدگي به امور مساجد نيز نقش خود در فرايند فراهم کردن محيطي چنين بيضابطه براي انجام فسق و گناه و اشاعه بيبند و باري مشخص و تبيين کنند. وبه مردم توضيح دهند كه آيا نام آنان صرفا براي نمايش در بنرهاي تبليغاتي اين جشن درج شده است و يا اين كه اين نهادها واقعا در فرايند اين برنامه نقش آفريني ميكنند؟! با عرض پوزش از محضر بقيه الله العظم(عج) در انتظار عذر خواهي و توضيح مسئولين، و جمع آوري وضع موجود هستيم.
























در این تصاویر که به نام “چشمانداز خدا” مطرح شده، تصاویر دیگری همچون آدم و حوا در باغ عدن هم از نگاهی ماهوارهای به تصویر کشیده شده است.
“جیمز دایو” که در سیدنی استرالیا ساکن است، سه سال برای یافتن بهترین و منطبقترین تصاویر با تصاویر انجیل در گوگلارث تلاش کرده و سپس آنها را با مدلهایی ۳ بعدی از عناصر برای ساخت این تصاویر ترکیب کرده است.
وی با اعلام اینکه جالب خواهد بود اگر بدانید برای باغ عدن آدم و حوا از تصاویری از کشور بلژیک بهره بردم و برخی از این تصاویر که با یکدیگر ترکیب شده اند از لحاظ جغرافیایی نیز با یکدیگر تطابق داشتهاند.
وی که وعده خلق تصاویر تاریخی دیگری با استفاده از این روش را داده است در ادامه تاکید کرده است که برای خلق برخی عناصر ۳ بعدی در این تصاویر در ابتدا طرح آنها را با مداد بر روی کاغذ کشیده و سپس با همکاری یک استودیوی مدلهای ۳ بعدی آنها را خلق کرده است.وی سپس ۴ هفته با طراحان دیگر مشغول ترکیب تصاویر زمینه گوگلارث و مدلهای ۳ بعدی بودهاند.